کد مطلب:224102 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

استسقاء حضرت رضا
شیخ صدوق می نویسد [1] .

ابوالحسن محمد بن القسم مفسر معروف برای من روایت كرد به اسناد خود از حضرت جوادالائمه علیه السلام كه فرمود همین كه مأمون حضرت رضا را خلیفه خود قرار داد مدتی باران نیامده بود بداندیشان و مزدوران عباسی حاشیه نشین مجلس مأمون بودند گفتند از روزی كه مأمون علی الرضا را ولیعهد كرده خداوند از ما باران را قطع نمود.

چون این خبر به گوش مأمون رسید بر او سخت ناگوار آمد به حضرت رضا علیه السلام عرض كرد كه باران حبس شده خوب است دعا فرمائید خداوند باران رحمتش را بر این قوم ببارد حضرت فرمود بسیار خوب دعا می كنم - عرض كرد چه وقت؟! فرمود روز دوشنبه این مذاكره روز جمعه بود. گفتند دیر است فرمود جدم رسول خدا را در خواب دیدم فرمود انتظار روز دوشنبه را داشته باش و آنروز به سوی خدا برای طلب باران برو كه خدای عزوجل باران خواهد داد و آنها را به اسراری خبر ده كه اطلاع ندارند تا افزون گردد فضل تو بر ایشان و آشكار شود علم و مقام ولایت تو نزد خلق و خالق متعال جل شأنه.

چون روز دوشنبه شد مردم جمع شدند و آن حضرت به طرف صحرا از مرو خارج شده مردم انبوهی در بیرون شهر منتظر نتیجه هستند ببینند چه می شود حضرت امام رضا علیه السلام در



[ صفحه 533]



وسط صحرا بالای منبری كه نصب كرده بودند رفته آنجا حمد و ثنای الهی گفته و این دعا را خواندند:

اللهم یارب انت عظمت حقنا اهل البیت فتوسلوا بنا كما امرت و املو افضلك و رحمتك و توقعوا احسانك و نعمتك فاسقهم سقیانا فعا عاما غیر رایث و لا ضائر و لیكن ابتداء مطرهم بعد انصرافهم من مشهد هم هذا الی منازلهم و مقارهم

یعنی پروردگارا تو حق ما را بزرگ گردانیدی و مردم به امر تو متوسل به ما شدند و به فضل و رحمت تو امید دارند و از ما خواسته اند كه درخواست احسان و رحمت از دربار تو كنیم ای پروردگار به باران بر ایشان باران عمومی و نافعی كه زیان نرساند و این باران پس از بازگشت مردم به منازلشان به بارد كه در راه زیانی نبینند.

راوی گوید سوگند به خدای متعال و به حق پیغمبری كه او را به راستی برگزید و برای هدایت مردم فرستاد امام از منبر فرود آمد و به طرف منزل برگشت مردم در شهر وارد شده به خانه های خود جا گرفتند كه بادها وزیدن گرفت و ابرها به هم دست داد و رعد و برق پدیدار شد مردم رو به فرار می گذاشتند امام می فرمود این ابر برای شما نیست بلكه برای فلان شهر است تا چند ابر عوض شد ابری آمد فرمود این ابر برای شما خواهد بارید كه ابر شروع به باریدن كرد و چنان بارانی باریدن گرفت كه تمام رودخانه ها پر شد حوضها و آب انبارها و بركه ها و صحراها سیراب شدند مردم بهم گفتند این از بركت وجود مقدس پسر پیغمبر است و این نعمتی است كه خداوند به بركت آن حضرت به ما عطا فرمود.


[1] عيون اخبار الرضا باب 40 ص 299 - حديقه الرضويه ص 106 - منتخب التواريخ ص 394.